هیئت خدام آل یاسین (علیهم السلام)-ویس
هیئت خدام آل یاسین (علیهم السلام)-ویس

هیئت خدام آل یاسین (علیهم السلام)-ویس

ردیه ای بر ادعای با استخاره می توان حجت خدا راشناخت

بسم الله الرحمن الرحیم


مقدمه: قبل از خواندن این مقاله حتما مقاله ی روش نقد فرقه احمد اسماعیل بصری مطالعه شود




استخاره:


احمد، معتقد است که می توان از طریق استخاره با قرآن، به امامت یک امام پی برد و حقانیت او را ثابت کرد.

برای اثبات این مدعا، در کتاب های چاپ شده آنان چنین آمده است:

استخاره به قرآن از روش های امداد غیب خداوند نسبت به بندگان  است که خداوند متعال هر بنده ای را که بخواهد با آن تایید می کند، و ماورای قدرت بشر می باشد . و شما ای بنده های مسلمان به قران پناه ببرید و از خداوند نصیحت بخواهید، زیرا قرآن، ناصح امین است. عجیب است که انسان از خداوند نصیحت بخواهد ، زیرا قرآن ناصح امین است. عجیب است که انسان از خداوند خواستار نصیحت باشد و سپس به خداوند تهمت بزند؛ سبحان الله، سبحان الله ، سبحان الله،

بنا بر این این روش اثبات، از ساده ترین و محکم ترین دلایل تایید حقانیت سید احمد الحسن (علیه السلام) می باشد .....

اما آیا با استخاره به قرآن می توان حجت الهی را شناخت و آیا این موضوع در روایات اهل بیت ع سابقه ای دارد؟؟(1


نقد ادعای بهره گیری از استخاره در اثبات امامت:

این شخص تا کنون دو دلیل را برای فرضیه خود ارائه داده است. یکی از دلایل عمل صفوان بن یحیی و دیگری روایت امام علی علیه السلام می باشد.

 


استدلال:


1-  عن علی بن معاذ, قال: قلت لصفوان بن ݞ الثانی: ما رواه الشیخ الطوسی

یحیى: بأی شیء قطعتَ على علی؟ قال: صلَّیت, ودعوت الله, واستخرت علیه, وقطعت علیه(2


ترجمه: علی بن معاذ گفت: «من به صفوان بن یحیی گفتم چگونه بر[= امامت] علی[= یعنی امام رضا ع] مطمئن شدی؟» گفت:«نماز خواندم و دعا کردم و استخاره نمودم و بر ایشان اطمینان یافتم».

و در مورد یمانی ع در روایتی از مولا علی ع استخاره نیز وارد شده است که در باره ی وی استخاره کردید و خدا برای شما نسبت به حقانیت ایشان، خیر خواست، هرگز او را رها نکنید.

  

نقد روایت1:


این گروه ادعا دارند که بنا بر نقل شیخ طوسی ، می توان امامت را با استخاره ثابت کرد؛ در حالی که این روایت ، نه تنها دلیل بر ادعای آن ها نیست، بلکه دقت در کلام شیخ طوسی، خلاف آن را ثابت می کند.


اولا: این گروه مدعی هستند که باید سخن از اهل بیت علیهم السلام باشد ، تا آن را بپذیرند و تنها معصوم علیه السلام حجت می باشد؛ در حالی که این سخن از صفوان بن یحیی است و عمل او برای ما حجت نیست.

 


ثانیا: شیخ طوسی که تنها منبع نقل این روایت است، این سخن را برای قبول یا تایید ذکر نکرده ؛ بلکه در بحثی مفصل در مورد واقفیه و برای رد این روایت، آن را نقل نموده است.

شیخ طوسی در بحثی مفصل پیرامون واقفیه3 و نقد ادله آنان، از کتاب علی بن محمد علوی، که در تایید واقفیه تالیف کرده ، نام برده و عبارت های این کتاب را نقد و رد کرده است. وی در ابتدای نقد خود می گوید:


فأما ما ترویه الواقفة فکلها أخبار آحاد لا یعضدها حجة و لا یمکن ادعاء العلم بصحتها و مع هذا فالرواة لها مطعون علیهم لا یوثق بقولهم و روایاتهم و بعد هذا کله فهی متأولة؛4


اما آنچه واقفیه نقل کرده اند، روایت های واحدی هستند که نمی توانند حجت و معتبر باشند و راویان ان ها معتبر و موثق نیستند و تمام این روایات تأویل شده اند.


شیخ طوسی به خلاف ادعای احمد بصری، پس از نقل این خبر، آن را حیله ای از طرف واقفیه و علی بن احمد علوی دانسته است که می خواهند حقانیت امام رضا علیه السلام را بدین وسیله بی اعتبار کنند. در واقع این نویسنده واقفی، قصد داشته است با ذکر این مطلب، سستی و بی پایگی ادله شیعیان امام رضا علیه السلام را مطرح کند و به عزم خود، نقصی بر حقانیت شیعیان رضوی وارد نماید؛ لذا شیخ در پاسخ و نقد او می گوید؛


فهذا لیس فیه اکثر من التشنیع علی الرجل بالتقلید وان صح ذلک فلیس فیه حجة علی غیره، علی ان الرجل الذی ذکر ذلک عنه فوق هذه المنزلة لموضعه و فضله و زهده و دینه فکیف یستحسن أن یقول لخصمه فی مسألة علمیة أنه قال فیها بالاستخارة؟ اللهم إلا أن یعتقد فیه من البله و الغفلة ما یخرجه عن التکلیف فیسقط المعارضه لقوله؛(5


این امر، بدترین چیزی است که کسی در آن تقلید و اگر این عمل از سوی صفوان انجام شده، برای ما حجت نیست؛ بعلاوه اینکه با توجه به منزلت صفوان بن یحیی و علم و زهدش، بعید است چنین عملی را انجام داده باشد. چگونه ممکن است با آن مقام علمی و در مساله یزرگی مانند امامت، با مخالفان خود از طریق استخاره استدلال کند؟ مگر اینکه طرف مقابل خود را فردی ابله دانسته یا دچار غفلت شده باشد که در این هنگام، تکلیف از او ساقط بوده و نیازی به تحلیل دلیل او نیست.


ثالثا: چه بسا مراد صفوان بن یحیی، معنای عام وغالبی استخاره، یعنی طلب خیر از خداوند برای او بوده است؛ همانگونه که در روایات بعد به آن اشاره می شود.


در مجموع باید گفت استخاره در روایات، به معنای طلب خیر و کمک از خدا است و در مواردی نیز که استخاره با قرآن بیان شده(6، یقینا این عمل نمی تواند دلیل برای اثبات امر مهم و بی بدیل امامت امامت به کار رود. نه تنها دلیلی بر این مطلب نداریم و هیچ شیعه ای بدین روش عمل نکرده است، بلکه حتی گروهی مانند واقفیه کوشیده اند از این روش باطل، برای عیب جویی بر شیعیان رضوی استفاده کنند. 


روایت دوم:



2- ما رواه النعمانی فی روایة طویلة فی وصف الإمام المهدی

فقال: أوسعکم کهفاً , وأکثرکم علماً ,ݠجاء فیها: ثم رجع إلى صفة المهدی

وأوصلکم رحماً , اللهم فاجعل بعثه خروجاً من الغُمَّة, واجمع به شمل الأمة,

فإن خار الله لک فاعزم, ولا تنثنِ عنه إن وفِّقتَ له, ولا تجوزنَّ عنه إن هُدِیتَ

.( إلیه, هاه − وأومأ بیده إلى صدره شوقاً إلى رؤیته(7


ترجمه: 

سلیمان بن بلال گوید: امام صادق علیه السلام از پدر خود و او از پدر خویش و از حسین بن علی علیهم السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:«مردی نزد امیرالمومنین علیه السلام آمد و به او عرض کرد: » ای امیر مومنان! ما را از مهدی خود (یمانی) آگاه کنید» ..... سپس آن حضرت به توصیف مهدی علیه السلام  بازگشت و فرمود: « ساخت ودرگاهش از همه ی شما گشاده تر و دانش او از همه ی شما فزونتر است و خویشان ونزدیکان را بیش ازهمه شما سرکشی می کند وحفظ پیوستگی می نماید، پروردگارا! بر انگیخته شدن او را مایه به در امدن وسر رسیدن دلتنگی و اندوه قرار ده و بواسطه او پراکندگی امت را جمع ساز.

پس اگر خداوند(پس از استخاره) برای تو خیر خواست عزم خود استوار گردان واگر در راه رسیدن به خدمت او توفیق یافتی، از او به دیگری بازمگرد، و هرگاه به سویش راه یافتی، از او درمگذر». پس از این[سخن ها] آه براورد ودر این حال با دست خویش به سینه ی خود اشاره کرد و فرمود: «چه بسیار به دیدن او مشتاقیم!»


نقد روایت دوم:


عبارت «خار الله لک»، نه تنها اشاره ای به استفاده از استخاره برای اثبات امامت ندارد؛ بلکه عنوانی عمومی وبه معنای عنایت خداوند بر فرد و همراهی با حضرت مهدی علیه السلام است. طریحی و دیگر لغت شناسان می گویند:

و خار الله لک : أی أعطاک الله ما هو خیر لک؛ 8

مراد از «خار الله لک» یعنی خداوند به تو خیر عطا کند.


مراد امیرالمومنین علیه السلام نیز ازعبارت، این بوده است که وقتی خداوند به تو خیر یاری حضرت مهدی علیه السلام را عنایت کرد، تو نیز از این عنایت استقبال نما و مهدی علیه السلام بپیوند.

در تایید مطلب فوق می توان به استفاده  این عبارت توسط خبردهندگان شهادت مسلم بن عقیل به امام حسین علیه السلاموهمسر زهیر بن قین در هنگام پیوستن زهیر به کاروان حسینی اشاره کرد. که در مقام دعا برای امام حسین علیه السلام و زهیر از این عبارت استفاده کرده 10 وهیچ ارتباطی با عمل عرفی استخاره ندارد. 11



 

جایگاه و قلمرو استخاره:


استخاره، عنوانی عامبرای آن گونه از اداب دینی است که با انجام آن ها، شخصف انتخاب احسن را از خداوند می طلبد. استخاره در لغت، طلب و خواستن بهترین در امری است؛ اما در اصطلاح دینی، واگذاردن انتخاب به خداوند در کاری است که انسان در انجام آن، درنگ وتأمل دارد. استخاره در امری است که شرع، حکمی روشن دارد، روا نیست و تنها در کارهای مباح یا در انتخاب دو مستحب، پسندیده است. 12 

از این رو در انجام دادن واجبات و ترک محرمات و در مواردی که عقل، حکم قاطع و روشنی در مورد خیر وشرّ فعلی داشته باشد، یا جایی که بتوان با مشورت دیگران خیر را از شرّ بازشناخت، جای استخاره نیست13. آنچه مسلم است و از هیچ یک از فقهای شیعه - حتی بزرگانی مانند سید بن طاووس که عنایت ویژه ای به استخاره داشته، خلاف آن دیده نشده، اعتقاد به عدم دستور قران ویا معصومان علیهم السلام در تمسک به استخاره با قرآن برای تشخیص حق از باطل یا تأیید ادعاهای مدعیان رسالت و نبوت است؛14 به تعبییر دیگر، در تمام اموری که راه از سوی قرآن، عقل و روایات اهل بیت علیهم السلام به صورت روشن بیان شده، جای استخاره نیست و نمی توان بدان تمسک جست.

تأیید این مطلب را درکلام سید بن طاووس چنین می یابیم؛


و لقد کرر مراسلتی و مکاتبتی بعض ملوک الدنیا الکبار فی إن إزور ه فی دار یتنافس فی دخولها کثیر من أهل الاغترار ... وکتبت إلیه غیر مرة؛ إن الذی کان یحملنی علی لقاء الملوک فی بدایة الآعمار التعویل بالآستخارة، و قد رأیت الآن بما وهبنی الله جل جلاله من الأنوار و الاطلاع علی الأسرار آن الآستخارة فی مثل هذه الآسباب بعیدة عن الصواب و خاطرة مع  ربّ الآرباب 15


ترجمه:

یکی از پادشاهان بزرگ دنیا، بارها به من نوشت در سرایی از او دیدار کنم که بسیاری از مردم غافل، آرزوی رفتن به آنجا را داشتند .... نیز بارها به او نوشتم، چیزی که در آغاز زندگانی ، دیدار پادشاهان را بر من تحمیل می کرد، اعتماد من به استخاره بود؛ اما اکنون به موهبت انوار الهی که خدای جله جلاله به من عنایت فرموده است متوجه شده م که استخاره کردن در این موارد، دور از صواب و مبارزه با رب الارباب است.


بنا بر تصریح علمای شیعه و اعتقاد آنان، عموما مراد از استخاره و واژه های مرتبط با ان مانند: استخر، استخرت، خار الله لک و... طلب خیر از خداوند در انجام امور با خواندن نماز، دعا و اذکار وارد شده از اهل البیت علیهم السلام است 16 . احمد بصری، با سوء استفاده از عدم آگاهی حدیثی مریدانش، تمام روایاتی را که بصورت الفاظ مذکور در روایات آمده است، به استخاره عرفی و با استفاده از قرآن معنا می کند.

در روایات اهل البیت علیهم السلام نیز این امر- که مراد طلب خیر با دعا و ذکر است- تأیید شده و مراد از استخاره را به عنوان طلب خیر و یاری از خداوند در انجام کاری ذکر کرده اند؛ از این رو نقل شده است؛


 عن علی بن اسباط قال: حدثنی من قال له ابو جعفر ع: انّی اذا اردت الاستخارة فی الأمر العظیم استخرت الله فی مقعد مائة مرة و ان کان شراء رأس او شبهه استخرته ثلاث مرات فی مقعد أقول: « اللّهم إنی أسألک بانّک عالم الغیب و الشّهادة إن کنت تعلم أنّ کذا و کذا خیر لی فخره لی و یسّره لی و أن کنت تعلم أنّه شرّ لی فی دینی و دنیای و آخرتی قاصرفه عنّی إلی ما هو خیر لی»... 17 


ترجمه:علی بن اسباط گوید: از امام باقر علیه السلام نقل شده است که هرگاه اراده استخاره(طلب خیر و کمک از خدا) در یک بار را داشتم، صدبار از خدای متعال، در سجده گاهم طلب خیر می کردم و اگر امری مانند فروش گوسفند یا مانند آن بود، سه بار در سجده طلب خیر از خدا می کردم و استخاره و طلب خیر من این چنین بود که می گفتم: « خدایا! از تو که عالم غیب وشهادت هستی، درخواست می کنم که اگر این کاری را که می خواهم انجام دهم، برای من خیر دارد، آن را برای من انجام بده و یاریم کن و اگر علم داری که شر من در انجام ان است، مرا از انجامش منصرف کن و مرا به امر خیر، هدایت فرما



در این روایت، کاملا مشخص است که امام علیه السلام صدبار با قرآن استخاره نکرده اند! و با توجه به دعایی که در ادامه فرموده اند، مرادشان از استخاره، یاری گرفتن از خداوند متعال در انجام کار و انتخاب صحیح است؛ پس این دسته از روایات، هیچ ارتباطی با ادعای احمد بصری ندارد و نمی توان به عنوان دلیل، قبول کرد.

بار دیگر، خوانندگان را بدین نکته توجه می دهیم که در سیره ی عملی رسول خدا ص و ائمه علیهم السلام، وحتی یاران این بزرگواران، دلیل ثابت امامت با استخاره، جایگاهی نداشته و در هیچ یک از منابع روایی شیعه، حدیث یا گزارش تاریخی در این باب وجود ندارد. آنچه را نیز طرفداران احمد به کتب شیعه نسبت می دهند، توهم و دروغی از جانب آنان بوده که قبلا در تحلیل آن پرداختیم.


ودر پایان به کلام شهید صید صدر در کتابش اشاره می کنیم.


الشرط الثانی: من شرائط الاستخارة أن یکون الأمر المعنی الذی تقع علیه الأستخارة محل حسرة و تردد عند الفرد. وقالوا فی هذا الصدد إن کل ما له مرجح فی الدین او الدنیا فهو مما لا یستخار علیه و إنما تصح فقط فیما لا مرجح فیه علی الاطلاق و هو معنی الحیرة والتردد.

و قال:

ومعه فما کان فیه المرجح إلزامی فی الشریعه کالواجبات و المحرمات لم تجز الءستخاظ علیه قطعا. و کذلک ما له مرجح الزامی دنیوی مالاضطرار و الإکره و یلحق به ما کان له مرجح شرعی غیر الزامی کالمستحبات و المکروهات فإنّه لا معنی لإیجاد الاستخارة لها. 18




منبع: کتاب ره افسانه - شهب الاحمدیه - دعوة احمد الحسن بین الحق و الباطل



1-ادله جامع یمانی، ص52.

2- الغیبه للطوسی، ص 61.

3- مراد کسانی هستند که پس از امام کاظم علیه السلام در امامت، توقف کرده، ایشان را به عنوان مهدی موعود نام برده اند و امامت حضرت رضا علیه السلام را قبول نکردند.

4-الغیبه للطوسی، ص43

5-الغیبه للطوسی، ص61.

6- تهذیب الاحکام ج3، ص310؛ بحارالانوار، ج88، ص241.

7-الغیبه للنعمانی، ص214

8- مجمع البحرین، ج3، ص297؛ النهایة، ج2،ص91، لسان العرب، ج4، ص267

9-فقلنا : اخبرنا الراکب بقتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروة، فقال : انا لله و انا الیه رحمة الله علیهما، فقلنا: ننشدک الله الا انصرفت من مکانک و انا نتخوف علیک، فنظر الی بنی عقیل فقال: ما ترون قد قتل مسلم؟

فقالوا: ما نرجع حتی نصیب ثأرنا أو نذوق ما ذاق، فقال: لا خیر فی العیش بعد هولاء الفتیه، فعلمنا أنه عزم علی المسیرف فقلنا له:خار الله لک.


ترجمه:

گفتیم پیکی خبر شهادت مسلم وهانی را داده است. امام علیه السلام فرمود: انا لله وانا الیه راجعون خداوند آن دو را رحمت کند.

گفتیم که به خداوند قسمت می دهیم که از سفر منصرف شوید، چرا که بر جان شما می ترسیم.

امام علیه السلام فرمود: خیری در زندگی بعد ار مرگ این جوانان نیست.

فهمیدیم که امام علیه السلام قصد ادامه مسیر را دارند. پس عرض کردیم؛ خداوند به شما خیر عطا کند.


10-فقامت إلیه و بکت و ودّعته و قالت: خار الله لک أسألک أن تذکرنی فی القیامة عند جدّ الحسین علیه السلام.


ترجمه:

همسر زهیر پیش او آمد و در حال گریه گفت: خدا به تو خیر دهد! درخواست دارم که مرا در قیامت نزد جد حسین علیه السلام شفاعت کنی.


11- ریاض الابرار، ج1، ص217 و 218

12-موسوعة الفقه الاسلامی طبقا لمذهب اهل البیت،ج11،ص206غ لسان العرب،ج4، ص267

13- ر.ک: بحار الانوار،ج88،ص229

14-ر. ک: کشف المحجه لثمرظ المهجه، ص162

شیخ مفید، درباره جایگاه ومحل استخاره می گوید: « و لا ینبغی للإنسان ام یستخیر الله فی فعل شیء نهاه عنه ولا حاجة به فی الإستخارة لإداء الفرض»


ترجمه: سزاوار نیست انسان در امری که خدا نهی کرده است و یا امری که خدای متعال واجب نموده است وبدان ها یقین دارد؛استخاره نماید(فتح الابواب، ص 176؛ بحارالانوار ج88،ص229). کتاب شیخ مفیدف امروز در اختیار ما نیست و اولین ناقل، سید بن طاووس می باشد.


15- کشف المحجه لثمرة المهجه، ص 162.

16- بحارالانوارف ج 88، ص 225 و226؛ الحدائق الناضرة،ج10،ص524، العروة الوثقی(المحشی)، ج4 ص232؛ مهذب الاحکام،ج9،ص100و101؛ مجمع البحرین،ج3،ص297.

17- المحاسن،ج2،ص600

18- کتاب ماوراءالفقه - للسید محمد الصدر/ج3/فصل الاستخارة/ شرائط الاستخارة:

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.